بس که جفا ز خار وگل دید دل رمیده ام همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده ام شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود تا تو ز من بریده ای من ز جهان بریده ام تا به کنار من بودی بود به جا قرار دل رفتی ورفت راحت از خاطر آرمیده ام تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون ای گل تازه یاد کن از دل داغدیده ام یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده ام
سلام
شعرهایی که انتخاب می کنید بسیار پر مغزند. که نشان از احساس و شعور بالای جنابعالی دارد
لطفا ادامه دهید...
بس که جفا ز خار وگل دید دل رمیده ام
همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده ام
شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد
گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام
حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود
تا تو ز من بریده ای من ز جهان بریده ام
تا به کنار من بودی بود به جا قرار دل
رفتی ورفت راحت از خاطر آرمیده ام
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون
ای گل تازه یاد کن از دل داغدیده ام
یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو
سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده ام
در شب گیسوان تو
مست به خواب میروم
ای که تو سوی خویش و من سوی سراب میروم
گاه نگاه میکنی ، بر منو آه میکشم
گاه نگاه میکنی ، بر منو آه میکشم
گرچه تباه میکنی
عمر منو خراب و مست میروم
بس که پریش گشته ام
در پس پیش گشته ام
دور ز خویش گشته ام
در ره گیسوان تو بی تب و تاب میروم
گوش نمیدهد دلم
زهی خیال باطلم
آگه از انکه غافلم سوی حباب میروم
در شب گیسوان تو مست به خواب میروم
ای که سوی خویش و من سوی سراب میروم
(( پرواز همای ))