دوش می آمد و رخساره برافروخته بود / تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود / رسم عاشق کشی و شیوه ی شهر آشوب / جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود ... با سلام و عرض ادب خدمت استاد سبزچی / هرکجا هستید شاد و پیروز باشید - ارادتمند شما ؛ میلادالهامی
سلام میلاد عزیز خودت خوبی انشالله ،همکلاسیها چطورن وبلاگت رو هم که حذف کردی! راستی کنکور و دانشگاه رو چیکار کردی از کشور محموجیق چه خبر!؟
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود / تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود / رسم عاشق کشی و شیوه ی شهر آشوب / جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود ...
با سلام و عرض ادب خدمت استاد سبزچی / هرکجا هستید شاد و پیروز باشید - ارادتمند شما ؛ میلادالهامی
سلام میلاد عزیز
خودت خوبی انشالله ،همکلاسیها چطورن وبلاگت رو هم که حذف کردی! راستی کنکور و دانشگاه رو چیکار کردی از کشور محموجیق چه خبر!؟
سلام ؛ ممنون - ما هم نمک گیر تهران شدیم ( دانشگاه امام حسین - رسته ی مهندسی ) بقیه ی بچه ها هم متاسفانه پشت کنکور موندن
موفق باشی خیلی خوشحال شدم .
پس شدی آقای مهندس.
گر نه روی دل اندر برابرت دارم
من این نماز حساب نماز نشمارم
ز عشق روی تو من رو به قبله آوردم
وگرنه من ز نماز و ز قبله بیزارم
مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی
حدیث درد و فراق تو، با تو بگذارم
و گرنه این چه نمازی بود که من با تو
نشسته روی به محراب و دل به بازارم
نماز کن به صفت چون فرشته ماند ومن
هنوز در صفت دیو و دل گرفتارم
از این نماز ریایی چنان خجل شده ام
که در برابر رویت نظر نمی آرم
« حضــرت مولانا »